قَدْ بَدَا وَجْهُ الحَبيبِ
چهرهٔ محبوب نمایان شد
صَلَّى الله عَلَى مُحَمَّدْ
صَلَّى الله عَلَى مُحَمَّدْ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد
صَلَّى الله عَلَى مُحَمَّدْ
و عَلَى آلِـهْ وَ سَلَّمْ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد
وَ عَلَى آلِهِ وَ سَلِّمْ
separator
قَدْ بَدَا وَجْهُ الحَبِـيـبِ
لَاحَ فِي وَقْتِ السَّحَرْ
چهره محبوب پدیدار شد
و در سپیده‌دم درخشید
نُورُهُ قَدْ عَمَّ قَلْبِي
فَسَجَدْتُ بِانْكِسَارْ
نور او قلبم را فرا گرفت
پس با شکسته‌دلی سجده کردم
separator
قَالَ لِي ارْفَعْ وَاسْأَلَنِّي
فَلَكُمْ كُلُّ وَطَرْ
به من گفت: برخیز و از من بخواه
هر چه آرزو داری برای توست
قُلْتُ أَنْتَ أَنْتَ حَسْبِي
لَيْسَ لِي عَنْكَ اصْطِبَارْ
گفتم: تو. تو برای من کافی هستی!
بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم!
separator
قالَ عَبْدِي لَكَ بُشْرَى
فَتَنَعَّمْ بِالنَّظَرْ
گفت: بنده من، برای تو مژده‌ای است
پس از دیدار لذت ببر
أَنْتَ كَـنْـرٌ لِـعِـبَـادِي
أَنْتَ ذِكْرَى لِلبَشَرْ
تو گنجی برای بندگان من هستی
و تو یادآوری برای بشر هستی
separator
كُلُّ حُسْنٍ وَجَمَالٍ
فِي الوَرَى مِنِّي انْتَشَرْ
هر نیکی و هر زیبایی
در انسان از من منتشر شده است
بَطَنَتْ أَوْصَافُ ذَاتِي
وَتَجَلَّتْ فِي الْأَثَـرْ
صفات ذات من پنهان بود
و در آثار وجود تجلی یافت
separator
إِنَّمَا الكَوْنُ مَعَانٍ
قَائِمَاتٌ بِالصُّوَرْ
در حقیقت، موجودات معانی هستند
که در تصاویر برپا شده‌اند
كُلُّ مَنْ يُدْرِكُ هَذَا
كَانَ مِنْ أَهْلِ العِبَرْ
هر که این را درک کند
از اهل عبرت است
separator
لَمْ يَذُقْ لَذَّةَ عَيْشٍ
الَّذِي عَنَّا انْحَصَرْ
کسانی که از ما جدا شده‌اند
شیرینی زندگی را نخواهند چشید
رَبَّنَا صَلِّ عَلَى مَنْ
نُورُهُ عَمَّ البَشَرْ
پروردگارا، بر کسی درود فرست
که نورش همه بشر را فرا گرفته است.